امنيت هسته اي پاکستان، چالش در حال تشديد (1)


 

نويسنده : اسماعيل بشري(پژوهشگر مرکز تحقيقات استراتژيک)




 

چکيده
 

پاکستان در رقابت با هند و با هدف ايجاد نيرويي بازدارنده در برابر اين کشور سرانجام در 28نوامبر سال 1998دست به آزمايش هسته اي زد و عملاً به جرگه کشورهاي هسته اي پيوست. آزمايش هسته اي پاکستان و همچنين هند در زمان خود اگر چه با واکنش منفي قدرت هاي بزرگ جهان روبه رو شد ولي اين واکنش تنها به وضع تحريم هايي نسبتاً محدود منجر گرديد و هياهوي مخالفان پس از چندي فرونشست، ايالات متحده علي رغم نگراني از اين موضوع، تا پيش از واقعه 11 سپتامبر 2001 از اتمي شدن پاکستان احساس تهديد چنداني نمي کرد ولي واقعه مذکور که بانيان آن در افغانستان مأوا داشتند و پيش از اقدام مذکور بيشترين همکاري را با آي اس آي سرويس اطلاعات ارتش پاکستان داشتند، امريکا را به شدت هراسناک کرد. از طرف ديگر تشديد قدرت اسلام گرايان تندرو در داخل پاکستان و بحراني شدن اوضاع داخلي اين کشور برشدت نگراني ها افزود به طوري که رفته رفته مسئله امنيت تأسيسات هسته اي پاکستان به يکي از مسائل عمده پيش روي غرب تبديل گرديد. ايالات متحده در حال حاضر مي کوشد ضمن تقويت جايگاه ژنرال پرويز مشرف، رئيس جمهوري پاکستان به وي در زمينه ايجاد سامانه هاي مناسب حفاظتي براي تأمين امنيت تأسيسات هسته اي اين کشور کمک کند و در عين حال امکان دخالت مستقيم نظامي در پاکستان، در صورت سقوط قهرآميز دولت مشرف را به منظور تحت کنترل گرفتن تأسيسات مذکور از نظر دور نمي دارد.
کليد واژه ها:
معاهده منع اشاعه هسته اي (NPT)، دست هاي ايمن؛ سرويس اطلاعات پاکستان، طالبان، القاعده، ايالات شمالي، پرويز مشرف، زرادخانه هسته اي، امنيت تأسيسات، بخش طرح هاي استراتژيک، نيروهاي ويژه.

درآمد
 

افزايش تنش ميان ميان گروه هاي سياسي پاکستان با دولت اين کشور، ادامه بحران در ايالت سرحد و درگيري مداوم ارتش پاکستان با ستيزه جويان افراطي، ناکامي نيروهاي امريکايي در ريشه کن کردن القاعده از افغانستان و در مقابل گسترش نفوذ اين تشکيلات در جنوب افغانستان و ايالات شمالي پاکستان، برخي از تحليل گران و سياست مداران غربي را نسبت به امنيت هسته اي پاکستان بيمناک کرده است. تضعيف کنترل دولت مرکزي بر رويدادهاي کشور و تبديل آن به دولتي ورشکسته اين احتمال را به وجود مي آورد که کنترل تسليحات هسته اي پاکستان به دست عناصر افراطي به ويژه ايادي القاعده بيافتد که در آن صورت نه تنها هند، بلکه تمامي منطقه و همچنين امريکا و غرب با خطر بالقوه به کارگيري اين سلاح مواجه خواهد شد.
جمهوري اسلامي پاکستان از بدو تأسيس به دليل باقي ماندن مسائل بسيار در روابط اين کشور با جمهوري هند از جمله مسئله کشمير (که اين دو کشور را درگير جنگ هاي متعدد نمود و از مهم ترين عواقب آنها جدا شدن بخش شرقي پاکستان و تشکيل کشور بنگلادش در سال 1971 در آن بخش بود)، تماميت ارضي خود را از جانب هند در خطر ديده است. استراتژي سياسي و نظامي پاکستان را همواره چگونگي مقابله با اين تهديد تعريف کرده است. در مقابل، هند که با چين و پاکستان اختلافات ريشه اي دارد بيشترين تلاش را براي افزايش توان نظامي خود به کار برده که عمده ترين آن مصروف دستيابي به سلاح هسته اي گرديده است. پاکستان نيز به تبعيت از هند در اين راه گام برداشت و در فاصله اندکي پس از آزمايش هسته اي هند چند وسيله هسته اي را منفجر کرد و همراه با هند به جرگه قدرت هاي داراي سلاح هسته اي پيوست. هيچ يک از اين دو کشور به معاهده منع اشاعه هسته اي (NPT) نپيوسته و کمترين همکاري را با آژانس بين المللي انرژي اتمي داشته اند. هر دو کشور با وجود تعقيب برنامه هاي مخفيانه هسته اي کمتر به پنهان کاري در مورد اصل فعاليت هاي هسته اي خود مي پرداختند و تقريباً بر همه آشکار بود که اين دو کشور پيگير موضوع دستيابي به سلاح هسته اي هستند. با اين وجود قدرت هاي بزرگ نه تنها دست به اقدامات بازدارنده در برابر اين فعاليت ها نزدند بلکه در پاره اي موارد به اين روند کمک کردند.
سرانجام در 28 نوامبر سال 1998 و حدود دو هفته پس از آزمايش هسته اي هند، پاکستان نيز دست به اين کار زد. هر چند اين اقدامات تحريم هاي بين المللي به ويژه از جانب ايالات متحده را عليه اين دو کشور در پي داشت اما تحريم هاي اعمال شده نيز دوام چنداني نياورند و حادثه 11 سپتامبر 2001 نه تنها مهر پاياني به آنها زد بلکه برعکس کمک هاي ايالات متحده را راهي دو کشور هند و پاکستان نمود. به اين ترتيب هند و پاکستان پس از يک دوره بسيار کوتاه ديگر معارضي در برابر هسته اي شدن خود نيافتند.
از نظر ايالات متحده و متحدانش، هند به دليل برخورداري از يک نظام سياسي دموکراتيک و باثبات و همچنين مواجه نمودن با چالش هاي جدي داخلي واجد توانايي لازم براي حراست و حفاظت از تسليحات هسته اي خود است و از اين نظر از اعتماد نسبتاً کامل بين المللي برخوردار مي باشد. اما پاکستان از چنين شرايط برخوردار نيست و همين امر موجبات نگراني شديد بين المللي را سبب گرديده است.

دست هاي ايمن: معماي پيش روي سلاح هسته اي پاکستان
 

خودنمايي تروريسم بين المللي و امکان بهره جويي تروريست ها از فناوري هاي نو، آن گونه که فرقه آئون در حادثه متروي توکيو و يا گروه القاعده در واقعه 11 سپتامبر از آن سود مي جستند زنگ خطر پرطنيني را براي جهانيان به ويژه کشورهاي غربي و صنعتي به صدا درآورد. به دليل ابعاد گسترده تلفات و همچنين بازتاب جهاني واقعه 11 سپتامبر که توسط گروهي صورت گرفت که خاستگاه و پايگاه عملياتي آن در خاورميانه و آسياي جنوب غربي بود، ايالات متحده ضمن اعلان جنگ جهاني عليه تروريسم، تمرکز حساسيت هاي امنيتي خود را در اين منطقه قرار داد و جهان را به همکاري با خود در اين زمينه فراخواند.
تصور اوليه امريکا در جنگ در افغانستان اين بود که مي تواند با تکيه بر تسليحات پيشرفته خود و حتي استفاده از بمب هاي سنگرشکن هسته اي با قدرت انفجار پايين، گروه هاي طالبان و القاعده را ريشه کن کرده و پس از آن به سراغ ساير کشورهاي مظنون به همکاري با تروريست ها رفته و آنها را نيز وادار به تمکين در برابر خواست هاي خود کند، اما با گذشت بيش از پنج سال عمليات جنگي و تعقيب و گريز نه تنها هنوز نتوانسته است اين گروه ها را در افغانستان با شکست کامل مواجه نمايد بلکه دامنه فعاليت هاي اين گروه ها در بخش پهناوري از سرزمين پاکستان نيز گسترش يافته است. نزديک به سه دهه فعاليت مدارس مذهبي ساخته و پرداخته سرويس اطلاعات ارتش پاکستان (Inter-Service Intelligence)(ISI) با کمک هاي مالي عربستان سعودي و امارات متحده عربي و ياري فکري و تجهيزاتي ايالات متحده منتج به تربيت جمع کثيري از اسلام گرايان تندرو با گرايش وهابي در افغانستان و پاکستان گرديده و حتي جمعي از اين افراد جذب سرويس اطلاعات ارتش پاکستان شده اند.
اگر چه پس از واقعه 11 سپتامبر 2001 ايالات متحده، پاکستان را به تحديد فعاليت هاي مدارس مذهبي ياد شده و اعمال نظارت بر گردانندگان اين مدارس ترغيب کرده و در اين زمينه کمک هاي مالي و تجهيزاتي نيز به پاکستان کرده است، ولي گستردگي حضور تعليم ديدگان اين مدارس در ايالات شمالي پاکستان به حدي است که اين تلاش را تا حد زيادي با ناکامي مواجه ساخته است. علت اصلي اين ناکامي را مي توان در نگاه امنيتي متناقض سرويس اطلاعات ارتش پاکستان به پديده بنيادگرايي مذهبي به عنوان ابزاري براي تأمين منافع ملي پاکستان و يا برعکس، يعني تهديد کننده اين منافع يافت.
پاکستان در جريان مبارزه مجاهدان افغاني عليه نيروهاي اشغالگر روسي و حکومت دست نشانده آنها در افغانستان از يک سو در پي جلوگيري از پيروزي اشغالگران در افغانستان و در نتيجه حفاظت از خو در برابر خيز احتمالي بعدي اتحاد شوروي براي درنورديدن پاکستان و رسيدن به آب هاي اقيانوس هند و درياي عرب بود و از طرف ديگر به وجود آوردن گروهي طرفدار پاکستان و به قدرت رساندن اين گروه در افغانستان پس از شکست و خروج نيروهاي ارتش سرخ از خاک اين کشور بود. گروه مورد نظر آي.اس.آي همان گروه طالبان بود که با کمک هاي مالي عربستان سعودي و امارات متحده عربي و تسليحاتي ايالات متحده و آموزشي پاکستان شکل گرفته بود. اين گروه مي توانست در صورت به دست گرفتن قدرت در افغانستان دعواي قديمي مرزي بين دو کشور را که قدمتي يک صد ساله داشت (و از هنگام امضاي قرارداد مرزي موسوم به قرارداد ديوراند(Durand Line) در سال 1893 بين امير عبدالرحمان خان پادشاه وقت افغانستان و قدرت استعماري حاکمه بر هند به وجود آمده بود) مختومه نمايد. افغان ها هيچ گاه اين قرارداد را که منجر به انضمام مناطق مهم پشتون نشين و بلوچ نشين افغانستان ابتدا به هند و سپس در سال 1974 به پاکستان شد، نپذيرفته اند. حتي معتدل ترين افغان ها اين قرارداد را يکصدساله دانسته و انتظار داشتند که پاکستان در سال 1993 اين سرزمين ها را به افغانستان بازگرداند. نکته جالب اين است که حتي طالبان نيز پس از دستيابي به قدرت در کابل حاضر به پذيرش قرارداد مرزي نشدند.
«آي اس آي» از طرف ديگر پديده بنياگرايي مذهبي را تهديدي عليه امنيت پاکستان و سوق دادن آن به سمت آشوب و هرج و مرج لجام گسيخته و غير قابل کنترل مي داند و سعي در کنترل اين جريان به شديدترين نحو ممکن دارد.
سياست مداران و تحليل گران سياسي سکولار دو آفت بزرگ براي پاکستان را نظاميان و بنيادگرايان مي دانند. از نظر اين افراد نظاميان با به رخ کشيدن دائمي تهديد هند، سعي در تحکيم جايگاه خود در سلسه مراتب قدرت در پاکستان دارند و بنيادگرايان با گسترش افکار واپس مانده و اشاعه تروريسم حاکميت ملي را در اين کشور به مخاطره مي اندازد. به گفته آصف علي زرداري در گفتگو با روزنامه اينديپندنت، ترس وي از اين است که پاکستان به طور کامل فروبپاشد و به سومالي ديگري تبديل گردد.
در چنين شرايطي که اوضاع داخلي پاکستان چه از لحاظ چالش احراب سياسي نظير مردم و مسلم ليگ با دولت ژنرال پرويز مشرف، يا فعاليت هاي افراطيون مذهبي به ويژه اهل سنت و شيعه و از همه مهم تر فعاليت اين افراطيون در ايالت سرحد و هفت منطقه آزاد شمال پاکستان و يا چالش هاي دائمي دولت مرکزي در بلوچستان پاکستان رفته رفته رو به وخامت مي گذارد. توجه مقامات رسمي و غيررسمي امريکا معطوف به مسئله دست هاي ايمني مي شود که قرار است در هر شرايطي تأسيسات، تجهيزات و تسلحيات هسته اي پاکستان را از دسترس عناصر افراطي دور نگه دارند.
بر همين اساس علاوه بر مقامات رسمي دولت امريکا موسسات تحقيقاتي اين کشور نظير امريکن اينترپرايز(American Enterprise) بنياد هريتج(Heriage Foundation) حتي در روزهاي تعطيل سال نو به بررسي پي آمدهاي ترور خانم بي نظير بوتو براي امنيت آتي پاکستان پرداختند. موسسه تحقيقاتي امريکن اينترپرايز که به حزب جمهوري خواه نزديک است و برخي از تندورترين محافظه کاران و نومحافظه کاران نظير نيوت گينگريچ(Newt Gingrich)، پل ولفوويتز(Paul Wolfowitz) و مايکل لدين(Michael Ledeen) در آن عضويت دارند، همايشي را دوم ژانويه 2008 تحت عنوان «بحران پاکستان و سياست امريکا» برگزار کرد و در اين همايش يک روزه به بررسي بحران اخير =پاکستان و سياست آمريکا» برگزار کرد و در اين همايش يک روزه به بررسي بحران اخير پاکستان و ريشه يابي وقايع پرداخت. از جمله نکاتي که در اين همايش مطرح شد اين بود که بسياري پرويز مشرف را متهم به دخالت در قتل خانم بوتو مي کنند و اگر چنين نيست، پس وي به حد کافي ضعيف شده است تا نتواند از وقوع چنين پيشامدي جلوگيري نمايد. اگر چه ايالات متحده و ناتو در تلاش براي يافتن راه هايي براي تشويق اسلام آباد به جنگ با ستيزه جويان طالبان در مناطق امن پاکستان هستند، اما چنين اقدامي ممکن است پاکستان را در بحران داخلي ژرف تري فرو برد.
در همايش مذکور پرسش هايي مطرح شد که هر يک جاي تأمل دارد.
- چه کسي پاکستان را کنترل مي کند
- آيا انتخابات پارلماني طبق برنامه پيش خواهد رفت؟
- مرگ بوتو چه تأثيري برروند دموکراسي در پاکستان خواهد گذاشت؟
- ناتو و ايالات متحده در مصاف با القاعده و طالبان در منطقه آزاد قبيله نشين پاکستان به چه عملياتي دست خواهند زد؟
- آيا از زرادخانه هسته اي پاکستان به خوبي حراست مي شود؟
قبل از وقايع اخير نيز نگراني در مورد آينده سياسي پاکستان موسسات پژوهشي امريکا را به تکاپو واداشته بود به گونه اي که افرادي نظير مايکل اوهانلون(Michael OHanlon) از موسسه بروکينگز(Brookings) نزديک به دموکرات ها و فردريک کاگان(Fredrick Kagan) از موسسه امريکن اينترپرايز در پژ وهشي مشترک براي بنياد استنلي(Stanley Foundation) حتي سناريويي را براي تهاجم نظامي امريکا و ناتو به پاکستان در صورت سرنگوني قهرآميز دولت ژنرال مشرف مطرح کرده بودند ولي در عين حال به تفاوت هاي ميان پاکستان و عراق چه از نظر جمعيت (150ميليون نفر در برابر حدود 20ميليون) و وسعت دو برابر پاکستان نسبت به عراق اشاره کرده و به دشواري زياد اين طرح در مقايسه با عمليات در عراق پرداختند.
در نگاه کلي مقامات امريکايي هنوز مي توان به توانايي دولت پاکستان در تأمين امنيت زرادخانه هسته اي خود اطمينان کرد. هفته نامه تايمز در شماره 6 نوامبر 2007 خود در مقاله اي تحت عنوان «آيا تسليحات هسته اي پاکستان در دستان ايمن قرار دارند؟» نوشت: هر گاه پرسشي در باب امنيت زرداخانه هسته اي پاکستان مطرح مي شود، پاسخ مقامات امريکا اين است که تسليحات اين کشور در دستان ايمن قرار دارند. زيرا فرماندهان رده بالاي پاکستان داراي پيوندهاي نزديک با امريکا و بريتانيا هستند. ژنرال پرويز مشرف تحصيل کرده بريتانياست و ژنرال اشفق پرويز کياني، جانشين نظامي وي تحصيلکرده ايالات متحده است. با اين وجود امريکا با نسل جديد افسران پاکستاني که در دوران ده ساله اعمال تحريم هاي نظامي امريکا عليه اين کشور رشد سلسله مراتبي داشته اند، مشکل خواهد داشت. مقامات امريکايي از اين بيم دارند که اين افسران علايقي نسبت به القاعده و طالبان داشته باشند. باوجود اين نگراني مقامات امريکايي کماکان اطمينان خود نسبت به ژنرال مشرف را بروز مي دهند. وي در گفتگويي با هفته نامه نيوزويک در پاسخ به پرسشي در مورد ميزان حمايت جورج بوش از او گفته است «من فکر مي کنم او بزرگ ترين حامي من و دوستي صميمي است. بايد بگويم که او اوضاع پاکستان را کاملا درک مي کند».
منبع: فصلنامه راهبرد، شماره 41، پاييز 1385، صص249 - 245.